«همچون «پلاسکو» میانِ دود ها»
همچون «پلاسکو» میان دودها
آوار میکند غـــــــمِ نبودها
باید که حک کنند روی بیستون
این قصه را به خون، چو یادبود ها
***
درگیر آتش است داغ تازه ها
آن پیکرت که مانده زیر سازه ها
عطر بهشت مست میکند چرا؟
دروازهی بهشت شد مغازهها
***
تفسیرِ اهدنا صراطِ عاشقی !
میسوزم از غمت چنان شقایقی
میدانم از همه بریدهای... نرو
یا لااقل بمان، کمی... دقایقی
***
نجوای شوق عشق را تلاوتی
تفسیر آیههای هر رشادتی
آتشنشان بینشان، تو پر میکشی
چون عاشقی و در شوق شهادتی
***
پر میکشد ستارهای به آسمان
یک چشم خون و چشم دیگرم همان
جا مانده آه و حسرت همیشگی
چه زود دیر میشود، چه ناگهان
شاعر : محمدرضا مهدیزاده
پینوشت: تسلیت به آتشنشانها، خانوادههای داغدیده و مردم ایران :(