گـل نـرگـس

اشعار محمدرضا مهدیزاده

یادت باشد :)

۲۸ شهریور- "من او"، "یادت باشد"، "روزنه". پیش‌ از این سه "اتاق" اولویت خووندنم بود. البته! خووندن که نه شنیدن. دو قسمت از بخش اولش رو که توی فیدبیو شنیدم، به این فکر کردم که از اون کتاب هاییه که باید ورق بزنم و بخونمش. اینطوری شد که شنیدنِ "اتاق" منتفی شد و تصمیم گرفتم "من او" رو بخوونم. 

چند صفحه از "من او" رو که خووندم، کنجکاو شدم ببینم "یادت باشد" چطوری شروع می‌شه. اینطوری شد که چشمام رو باز کردم و دیدم چهل-پنجاه صفحه از کتاب رو خووندم و همچنان مشتاق خووندنم.

تقریباً هر چی پیش می‌رفتم بغض بیش‌تر گلوم رو می‌فشرد. از صفحات هشتاد به بعد وقتی عاشقانه ها و دونفره های حمید و فرزانه (خانم) پا می‌گرفت، غم و اندوه می‌نشست به دلم.

طبیعتاً در این سبک از کتاب‌ها هر خواننده ای از پایان کتاب با خبره، از طرفی نمی‌تونستم بزنم رو شونه‌ی خودم بگم بخیال فقط یک داستانه! چون همه‌ی کتاب حقیقت یک زندگیه و واقعیت داره. به واقع از اون کتاب هاست که اشک آدم رو در میاره :((


به عقیده‌ی من "یادت باشد" کتابیه که بایستی همه‌ی دختر و پسر های جوان بخوونن و زوج های جوان ازش کلی نکته های با ارزش و راه و رسم زندگی مشترک یاد بگیرن. یعنی خیلی خیلی کتاب خوب و مهمیه! اصلاً زندگی این دو بزرگوار کلاس درسه. 


پ ن : من از بعضی جهاتی شبیه حمیدم؛ احساسی-رمانتیک-شاعر-عاشق پیاد‌روی-زن شهید(این اصطلاحیه که خودِ حمید به جای "زن ذلیل" به کار می‌بره:))- و...

حتی اینکه حاضر شدنش خیلی طول می‌کشه یا هر بار یک چیزی جا می‌گذاره شدیداً خودم رو به خاطرم می‌یاره. 

لیکن من کجا حمید کجا!!! حمید صیغل پیدا کرده ولی من همچنان پر از تیرگی‌ام...! خدایا من رو شبیه حمید صیغل بده. آمین :(

خلاصه خوندنش حسابی به همه بزرگوران متاهل و قریب به تاهل توصیه اکید می‌شود. یا علی :)


پ ن : این مطلب رو یه مدت پیش نوشته بودم، لیکن فی‌الحال منتشر کردم. پس از خوندن "یادت باشد" دچار تلاطم های روزگار شدم و فرصت نشد چندان "منِ او" رو مطالعه کنم(حقیقتاً خیلی هم بسیط بود). شاید اینبار که می‌خواستم از امیرخانی کتاب بگیرم "قیدار" باشه! 


بعداً نوشت: راستی! دقت کردید با اینکه فرزانه(خانم) سعی می‌کنه که همسرش رو به عنوان قهرمان معرفی کنه، ولی در نهایت قهرمان داستان خودشون هستن، که می‌تونن کارهای حمید رو تحمل کنن. با حمید ساختن و هم‌پا بودن کار هر شخصی نیست. و در نهایت فداکاری در کنار حمید روزگار می‌گذرونه. 

ما قطعتُ رجائی مِنک


خدایا! باور کن ما روی شما یه طور دیگه‌ای حساب کردیم ...!

#شهید_بیضایی


💚"اشهَدُ انَّ امیرالمومنینَ علیًا ولیُ اللّٰه"💚

أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ ...!💙

یاحسین ! ❤
بس که از این فاصله ها دلگیرم
بیش از این دور بمانم ز حرم میمیرم ...! 🍂

وبلاگ اشعار "محمدرضا مهدیزاده"
#تمامی اشعار این وبلاگ در سایت جیم (ضمیمه ی روزنامه ی خراسان) انتشار یافته است.

کانال تلگرام :
gheisar_aminPoor@ 🟣



Designed By Erfan Powered by Bayan