خوش به حال شانه های پنجره
امشبی را خیس باران میشود
مثل لبخند تو که قاب شده بر دیوار
خیره ماندم به تو و جراَتِ آواز نبود
زیر باران خنده با چشمان گریان ساده بود
با تو تعبیر بدِ خواب پریشان ساده بود
(:
اشعار محمدرضا مهدیزاده
خوش به حال شانه های پنجره
امشبی را خیس باران میشود
مثل لبخند تو که قاب شده بر دیوار
خیره ماندم به تو و جراَتِ آواز نبود
زیر باران خنده با چشمان گریان ساده بود
با تو تعبیر بدِ خواب پریشان ساده بود
(:
«طرفدار»
از غمش شاعر شدم اما طرفدارم نشد
من گرفتارش شدم اما گرفتارم نشد
یک نفر با طعنه تویِ دفتر شعرش نوشت :
آنکه من میخواهمش بانوی اشعارم نشد
شاعر : محمدرضا مهدیزاده
قسمتی از شعر طرفدار سروده ی خودم :)