گـل نـرگـس

اشعار محمدرضا مهدیزاده

ایستاده در غبار / شعر


باران و پنجره


«باران و پنجره»

تا سکوتم غرق طوفان می‌شود
واژه‌هایم کوک و رقصان می‌شود

کوچه‌های خیس و مهتابیِ شب
با ستاره‌ها چراغان می‌شود

اشک‌های بی‌غرورِ آسمان 
بی‌رمق پهن خیابان می‌شود

می‌روم گاهی کنار شیشه‌ها
خاطراتت شرِّ شیطان می‌شود

در میان حوض تاریک حیاط
روی ماه‌ت غلت غلتان می‌شود

خوش به حال شانه‌های پنجره 
امشبی را خیس باران می‌شود

 شاعر : محمدرضا مهدیزاده 
#شهید_بیضایی


💚"اشهَدُ انَّ امیرالمومنینَ علیًا ولیُ اللّٰه"💚

أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ ...!💙

یاحسین ! ❤
بس که از این فاصله ها دلگیرم
بیش از این دور بمانم ز حرم میمیرم ...! 🍂

وبلاگ اشعار "محمدرضا مهدیزاده"
#تمامی اشعار این وبلاگ در سایت جیم (ضمیمه ی روزنامه ی خراسان) انتشار یافته است.

کانال تلگرام :
gheisar_aminPoor@ 🟣



Designed By Erfan Powered by Bayan