گـل نـرگـس

اشعار محمدرضا مهدیزاده

زندگی ایستاده است ... / شعری سروده ام


«زندگی ایستاده است»

آسمان به روشنی می رود
و پاکبان ها خیابان را پهن می کنند
کلاغ ها می خوانند 
ساختمان ها می ایستند 
و من خزیدن تاک را 
بر شانه های افتاده ی سرو نقاشی می کنم  

و همچنان به نظاره می نشینم 
زندگی را که ایستاده است 
حوالی کوچه ای بنبست 
در نزدیکی پنجره ای سنگی 

و در خانه ؛ 
غباری چهره ی پنجره را پوشانده است
و گردی نشسته پای میز
در کنار آینه ای
و شمعدان ها دو ساقدوش

ملول از جهانی کِدر
قدم هایم را می سپارم به خیابان 
بی وزن ، بی خواب ، بی رنگ ، بی رنگ ...! 

.
.
.
#محمدرضا_مهدیزاده

پ ن : تابستان ۹۳ ، کتابخانه ی قزوینی
یادش بخیر واسه کنکور میخوندم مثلاً :))

* این شعر در تاریخ اردیبهشت ۹۸ بازنویسی و آذر ۹۸ باز نشر شد :)

عاشقانه ی قصار ۱

پای خیالت که وسط باشد ؛ 

طهران برای قدم زدن ، چه شهر کوچکی میشود

کاش چوپان بودم !

دلم برای آوارگی یک بیابان بی انتها میخواهد ...

#محمدرضا_مهدیزاده 


 

طراحی عکس نوشته "jeem.ir"

#شهید_بیضایی


💚"اشهَدُ انَّ امیرالمومنینَ علیًا ولیُ اللّٰه"💚

أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ ...!💙

یاحسین ! ❤
بس که از این فاصله ها دلگیرم
بیش از این دور بمانم ز حرم میمیرم ...! 🍂

وبلاگ اشعار "محمدرضا مهدیزاده"
#تمامی اشعار این وبلاگ در سایت جیم (ضمیمه ی روزنامه ی خراسان) انتشار یافته است.

کانال تلگرام :
gheisar_aminPoor@ 🟣



Designed By Erfan Powered by Bayan