گـل نـرگـس

اشعار محمدرضا مهدیزاده

هم حصار / غزل

 

"هم حصار/ویرایشی از غزل کوپه های قطار"

 

چشم هایم باز شد دیدم کنارم نیستی

خوب میدانم که دیگر بی قرارم نیستی

 

کوپه ها را یک به یک میگردم و فهمیده ام

در مسافر های امروز قطارم نیستی 

 

ای رفیق نیمه راه ! ای چشم هایت قرص ماه

دارم از اندوه تو جان میسپارم ! نیستی

 

ای تمام کهکشان دورت بگردد ، ماه من !

در مدارت هستم اما در مدارم نیستی

 

یک زمستان آشیان میساختی بر شاخه ام 

کوچ کردی از برم ، بر شاخسارم نیستی

 

من هنوزم در حصار سرد پرچینم ؛ چقدر 

درد دارد اینکه دیگر «هم حصارم» نیستی 

 

من شبانه آمدم شاید که پیدایت کنم

تو چراغ جاده های انتظارم نیستی

 

گرچه باران کوچه را با عطر خود سرمست کرد 

درد دارد هر قدم وقتی کنارم نیستی 

 

شاعر : محمدرضا مهدیزاده

 

 

 

پ ن : چه مبارک است این غم ، که تو در دلم نهادی 

به غمت که هرگز این غم ، ندهم به هیچ شادی 

تک بیت از #هوشنگ ابتهاج(سایه)

#شهید_بیضایی


💚"اشهَدُ انَّ امیرالمومنینَ علیًا ولیُ اللّٰه"💚

أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ ...!💙

یاحسین ! ❤
بس که از این فاصله ها دلگیرم
بیش از این دور بمانم ز حرم میمیرم ...! 🍂

وبلاگ اشعار "محمدرضا مهدیزاده"
#تمامی اشعار این وبلاگ در سایت جیم (ضمیمه ی روزنامه ی خراسان) انتشار یافته است.

کانال تلگرام :
gheisar_aminPoor@ 🟣



Designed By Erfan Powered by Bayan